مناجات اميرالمومنين(منتظران ظهور)
حقانيت و اثبات اميرالمومنين و دعا براي فرج امام زمان

بی سبب نسیت چنین معرکه بر پا شده است

وسط خیمه ی ما روضه مهیا شده است

 

دست دشمن چه قَدَر نیزه و تیغ و تیر است

هر کدامش به طریقی به تنت جا شده است

 

پیرمردی که عصایش به سرت می کوبید

به هوای سر تو از سر جا پا شده است

 

ساربان هم که طمع کرده به تو خاتم من

ناگهان در وسط معرکه پیدا شده است

 

هفتمین دفعه که من یا ولدی می گویم

چشم اگر باز کنی قدّ منم تا شده است

 

از پراکندگی پیکر تو معلوم است

بند بند تو ز سر تا نوک پا وا شده است

 

مادرت کو که ببیند پسران خود را

همه ی دشت پر از اکبر لیلا شده است

 

عبدالحسین مخلص آبادی

**********************

کیست که خاکش بوی گلاب گرفته

این که برایش ملک رکاب گرفته

بهر شهادت چنان شتاب گرفته

زودتر از دیگران جواب گرفته

 

سرکشی عشق او مهار ندارد

بس که به شوق آمده قرار ندارد

 

باز نمایان شده جلال پیمبر

باز تماشا شده جمال پیمبر

پرده بر انداخته کمال پیمبر

اینکه وصالش بُود وصال پیمبر

 

سمت عدو نه علی اکبر خیمه

می رود از خیمه ها پیمبر خیمه

 

حیدر کرار شد، زمان خطر گشت

لشگر کوفه تمام مثل سپر گشت

ریخت بهم دشت را و موقع برگشت

ضرب عمودی که خورد، واقعه برگشت

 

خون سرش بر روی عقاب چکید و...

راه حرم را ندید و شیهه کشید و...

 

آن بدن از جفا شکسته ترین را

آن بدن له شده به عرشه ی زین را

برد سوی دیگری، شکسته جبین را

لشگر آماده نیز خواست همین را

 

وای که شمشیرها محاصره کردند

از همه سو تیرها محاصره کردند

 

بی خبرانه زدند، بی خبر افتاد

خوب که بی حال شد ز پشت سر افتاد

در وسط قتلگاه تا پسر افتاد

در جلوی خیمه گاه هم پدر افتاد

 

وای گرفتند از دلم ثمرم را

میوه ی باغ مرا، علی، پسرم را

 

آه از این پیرمرد خسته، شکسته

سمت علی می رود شکسته، شکسته

آمد و دید آن تن خجسته، شکسته

در بدنش نیزه دسته دسته، شکسته

 

کاش جوانان خیمه زود بیایند

یاری این قامت شکسته نمایند

 

علی اکبر لطیفیان

 

*********************

مثل بهار مثل غزل آفریدمت

شعری شدی و با کلماتم خریدمت

 

از دست التماس کنار دلم بمان

مانند باد رفتی و دیگر ندیدمت

 

می خواستم ببینم اذان صدات را

اما چه دیر مثل همیشه رسیدمت

 

پیش از غروب،مثل بلندی مأذنه

بعد از غروب،خوش قدو بالا ندیدمت

 

آیینه ای و روی زمین پخش می شوی

دستم شکسته باد،شکسته کشیدمت

 

از لابه لای این همه پا جمع کردمت

روی عبا شبیه ورق پاره چیدمت

 

علي اكبر لطيفيان

**********************

برای آنکه بخیزد کمی تقلا کرد

نداشت فایده از نو به خاک و خون جا کرد

 

دو پلک زخمی خود را گشود با زحمت

غریب کرببلا را کمی تماشا کرد

 

پدر کنار تن او چو ابر می بارید

به اشک و زمزمه آقا عجیب غوغا کرد

 

گذاشت صورت خود را به صورت اکبر

دوباره مرگ خودش را زحق تمنا کرد

 

دل امام در عالم به یک نظاره شکست

ببین که زخم قدیمی چگونه سر وا کرد

 

به یاد پهلوی زخمی مادرش افتاد

همین که پهلوی خونین او تماشا کرد

 

کسی ز خیمه رسید و به روی خود می زد

کسی که کار خودش را شبیه زهرا کرد

 

...بیا برادر پیرم به خیمه بر گردیم

امام مرده ی خود را دوباره احیا کرد

 

سید محمد جوادی


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مناجات اميرالمومنين(م نتظران ظهور) و آدرس monajat1385.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان